چی بگم که خیلی تنهام ، من یه همسفر ندارم
چی بگم که واسه دلم ، یه دونه دلبر ندارم
هیچ کسی پا نمی زاره ، توی جاده ی خیالم
هیچ کسی نداد جواب ، این سوال بی جوابم ( مقصد کجاست ؟ )
چی بگم ، جاده نمونده که بخوام توش پا بزارم
حتی مقصدی نمونده که برم بهش برسم
من تو جاده پا گذاشتم ، بدون یه همسفر
من به مقصد می رسم ، تا که بگن رفته سفر
هر مسافر دو سه روزی از دلم بازیچه ای ساخت
دل من مثل عروسک ساده بود دل به دلش باخت
گله و گلایه ای نیست ، بی وفائی رسم عشق
عاشقا تنها می مونن ، تنهائی مرام عشق
...........................................................................
این راه چیست؟
راه عشق است
راهی که من در آن گم گشتم
من در تنهایی و در راه عشق خود گم گشتم
راهی بی پایان راه بی برگشت
ای پناه بی پناهان مرا یاری کن
مرا یاری کن
...............................................................................
با تو
تو خودت گرمی عشقی دیگه خورشید نمی خوام
تو خودت نور شبهامی دیگه ماه و نمی خوام
چشمای تو به رنگ آب دیگه دریا نمی خوام
من فقط تو را می خوام ، تو را می خوام
.....................................................................
|
تا اینکه خوابم بگیره...
ولی حالا که ستاره آسمون من فقط یه دونست...
فقط اسم تو...و تا شروع میکنم به شمردن و اسمتو میارم٬
تازه بیخوابی میزنه به سرم...
« قلب من بدون اسم تو از آسمون بی ستاره تنهاتره»