سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانه شما
شنبه 85 آبان 6 ساعت 6:6 عصرشعر

چشم هایم باش  

 

چشامو ازم گرفتی واسه چی

بردیشون اما نگفتی واسه کی

حالا روزم مثل شب سرد و سیاهست

چشم من مسافر تاریکی ها ست

آسمونم بی ستاره ست نگونه

روسینه ام یه قلب پاره ست نگونه

مگه من عاشق خورشید نبودم

لایق چشمی که میدید نبودم

لایق چشمی که میدید نبودم

کی میاد چشای من باشه دوباره

برام از روشنی ها خبر بیاره

پای این حنجره ی بسته بمونه

جای این حنجره ی خسته بخونه

جای این حنجره ی خسته بخونه ....

 

……………………………………………………………………..

 

هر چی گل تو دنیاست

همه فرش زیر پات

دل نا قابل و خستم

پیشکش برق نگات

منم اون قناری عشق

که تو دست تو اسیرم

تو اگه یه روز نباشی 

به خدا قسم می میرم

دل من قربونی تو

واسه مهربونی تو

کاش که لایقم بدونه

قلب آسمونی تو

 

...................................................................................................

 

بازگشت

شبا وقتی که تنهایی

میاد همراه دل تنگی

میپیچه با صدای پاه

به روی هله سنگی

به فکر اینکه برگشتی

دلم میاد به پیشوازت

خیال قامت اونجاست

نگاهم می که نازه

دلم از روی ناامیدی

میگه اون نیست خیالات

یه عمره که تو را خواستم

تو گفتی از محالات

چشمام لبریز زاشک شوق

خوش آمد بر لبم جاریست

تو هم هستی هم نیستی

مثل رویا تو بیداری

یه عمره که شبح بودی

شبیه آرزوی من

مثل پایان دل تنگی

برای جست جوی من



  • کلمات کلیدی :
  • متن فوق توسط: احسان نوشته شده است| نظرات دیگران (بدون نظر)

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    درباره خودم
    خانه شما
    احسان
    لوگوی من
    خانه شما
    آهنگ وبلاگ من
    اشتراک در خبرنامه